سلام .سلام
خیلی سریع و تند ........ این که این طلبه ی بی مقدار، مقداری هم وقت پیدا نکرد توی این چند وقت که به این حسینیه سر و سامونی بده، خب حتماً وقطعاً وتحقیقاً ومسلماً و...تقصیر شماست! چون دعاش نکردید ... پس از این به بعد دعایش بکنید لطفاً. تا دوباره نشود اینکه چند ماه نیاید و... .
می خنده !!!......... واقعاً دعا کنیدآ.
* نکته ی خیلی مهم [ الان و تواین پست بنا بودسلسله بحث هامون رو که توی پست قبل گفته شد دنبال کنیم اما......اما اما توی این پست ناچارم به یه سوال ترسناک جواب بدم( ترسناک بودن این سوال، آخر پست واضح میشه ) پس به بیماران قلبی و...توصیه میشه این متن رو نخونن+خیلی عذر میخوام که این پست یه کمی طولانیه و البته ادبیاتش هم با ادبیات خاص این وب فرق داره.اماخب دیگه تحمل کنید دیگه.اوهوم؟ آخه لازم بود+ همه ی ??? نظر پست قبل خوانده شد.نویسنده شرمنده ی اظهار لطف شماست.همین فقط ]
[ علت اینکه مقام معظم رهبری درباره روز عاشورا و اهانت به اباعبدالله(ع)بیانیه یا اطلاعیه ندادند چه چیزیه؟ ]
این سوالی بود که چند وقت پیش در نت دیدم . و بعد از اون هم در بیرون از نت (هرچند خیلی کم) مطرح شد . البته دیدم جوابهایی هم دادند بعضی دوستان، که گل جوابهاشون اینها بود که :
ــ : چون مراجع و مسئولین گفتند دیگه کفایت یود. پس ایشون نگفتند. ــ : اگر میگفتند دفاع از ولایت فقیه میشد و چون ایشون خودشون در جایگاه ولایت فقیه هستن، احتیاط کردن که از خودشون تعریف نشه. و ــ : ــ : ــ :
اما جواب
اسلام عزیز، پایه اش یک عقلانیت عاشقانه س. اما مرحله ی عقلانیت کجاست؟
ببینید هر مسلمون شیعه با عقل، دینداریش رو پیش میبره. اول ضرورت وجود خدا رو با استدلال میفهمه بعد ضرورت وحدانیت خدا بعد ضرورت وجود نبی و پیامبر بصورت عقلی براش اثبات میشه[مفهوم وجود نبی] بعدشخص پیامبر رو با برهان و معجزه و... می شناسه[مصداق وجود نبی]بعد مفهوم و بعد مصداق امام هم با استدلال براش روشن میشه......<< البته اگه کسی اینا رو تا حالا با استدلال نشنیده، سریع بره دنبالش که خیییییلی از کفش رفته >>
خب، حالا خدا یعنی چی؟ (خیلی ساده) خدا یعنی کسی که هر چی ی ی ی ( فکرکن...... هرچی!! ) توی آسمونها و زمین، وابسته به او هستند و او به هیچ کس وابسته نیست .
حالا این خدا با این ویژگی ها، واجب الاطاعه هست؟ آیا؟ کسی هست که بگه نه ؟؟ .... خانه اش ویران باد << چون اصلاً عقل نداره >>
این خدای واجب الاطاعه میفرماید: از ایشون (مصداق پیامبری) اطاعت کنید. بعد از این، اون پیامبر که واجب الاطاعه هست قطعاً، میفرماید: از این امام (مصداق امامت) اطاعت کنید. پس طبیعتاً و البته عقلاً، اون امام هم واجب الاطاعه است. این سلسله رو ادامه بده به ترتیب تا آخرین امام.
پس جناب عقل: همه این سلسله نماینده های خدا هستند. و تو خوب میدونی که خدا که جای خود داره، حتی ما انسانها هم کسانی رو بعنوان نماینده ی خودمون اتنخاب می کنیم که صفات و رفتارشون، نزدیکترین به ما باشه.
پس نکته1: 1- این سلسله، اخلاق و رفتارشون به خدا رفته و نزدیکترینن به خدا. 2- ما لطف نمیکنیم اگر اطاعت میکنیم ازشون. ما ناچاریم این بهترین راه رو اتنخاب کنیم. چون زندگیمون بندِ به اونهاس(پس منتی نیست). 3- گناه، کار و حرف اشتباه، دورغ و سهو از این نمایندگان خدا دوره و سر نمی زنه......هیچوقت.
امام صادق(ع) عزیز، یکی از این سلسله هستن. روایت معروفی دارن که :
... از میان خود کسی را بیابید که حدیث ما را روایت کند و حلال و حرام ما را در نظر داشته باشد، احکام ما را بفهمد (یعنی مجتهد فیقه و عادل)و... همانا من او را حاکم شما قرار دادم. هرکه حکم او را نپذیرفت حکم خدا را سبک شمرده و ما را ردّ کرده و هر که ما را ردّ کند خدا را ردّ کرده. و این در مرز شرک به خداست.
رفقا ! امام صادق(ع) واجب الاطاعه، نه شوخی کردن نه اشتباه[بحکم بحث کوچیکی که بالا داشتیم].......... این حدیث یک حقیقته......... تو خواه پند گیر خواه ملال.
در دوره غیبت، وقتی مجتهد و فقیه عادل[ که نماینده ی حضرت صادق ع هست]حرفی سخنی چیزی گفت، اطاعت از حرف او مثل حرف امام صادق(ع)و به تبع مثل حرف رسول خدا(ص)و به تبع مثل حرف خداوند، واجبه........ و چه کسی هست که به پیکار با خدا شتاب کنه؟ [تا اینجا ترسناک بودن این سوال (که البته دو روش برای پرسیدن داره) کمی مشخص شد.
نکته 2: این سوال دو روش برای پرسیدن داره:
1- روش اول: ایشون رهبر جامعه اسلامی هستند. چرا بیانیه ندادند؟ + لحنی تند ( مفهوم این جمله=ایشون باید اطلاعیه می دادند و حالا چرا ندادند؟) ...... این یعنی یک اعتراض درظاهر کوچک نسبت به تصمیم نماینده ی حضرت رسول(ص).
2- روش دوم: علت اینکه ایشون بیانیه ندادند چی بود؟ + لحنی نرم ( مفهوم این جمله=آیا اصلاً ایشون باید اطلاعیه می دادند؟) ....... این یعنی صرفاً یک سوال از سرِ ندانستن و پرسش برای فهم حقیقت.
* اون سوال وحشتناک که ازش صحبت شد. پرسش بشیوه روش اول هست. اما حواسا جمع :
الف- ممکنه کسی به روش اول سوال رو بپرسه و بعد ادعا کنه که منظور من روش دوم بود ...... خب چی کار باید کرد؟ ........................ عملاً هیچ کار. چون ما مامور به ظواهر هستیم. هر کس باید تو دلش ببینه که سوالش از سر اعتراضه یا فهم حقیقت.
ب- اگر کسی میخواد سوال رو به روش دوم بپرسه باید این سوال رو :
اولاً : فقط از یک کارشناس متهعد و متخصص بپرسه[حق بدید! صحبت از عقاید یک بشره]
دوماً : باید خصوصی بپرسه. چون همه سوال او رو ندارن. پس اگر از کنار سوال عمومی و روزنامه ای شده ی این فرد، ذهن های پاک اما آماده ی عده ای مسموم شد جواب اون پرسشگر در مقابل خدا چیه؟ (:
سوال: آیا کسی که این سوال رو به روش اول می پرسه، بلافاصله مردوده؟ ضد ولایت فقیه میشه؟
جواب: الان نه عزیزم. اما صبر کن ... . کسی که این سوالِ از سر اعتراض رو می پرسه، چند وقت دیگه خودشو نشون میده. این سوال(باروش اول) شروع تدریجیِ یک حرکتِ بسوی سقوطه. البته اون پرسشگر بلافاصله با این پرسش ساقط نمیشه، اما عزیز دل من، من اینجا شما هم همونجایی که هستید .... انشاالله باشید وببینید که بیشتر از چند سال تحملش نمی آد و کم کم نفاق چهره ی واقعی خودشو نشون میده.
تذکر : البته تا وقتی که این چهره بصورت علنی خودشو نشون نداده، ما مامور به ظاهریم و حق برخورد نداریم. حتی غیبت کردن.
مثال : پرسشگران سوال(بشیوه ی اول) رو تو طول تاریخ ببینید:
1- ........ (وبلاگم کثیف میشه اگر اسم ببرم) 2-خوارج 3- افراطیون اطراف امام مجتببی(ع)و عاملان شهادت حضرت 4- افراطیون عصر امام حسین(ع) و قاتلان حضرت 5-و... تمام افراطیون نزدیک به ائمه(ع)
نمونه این پرسشگران رو بعد از انقلاب بخاطر بیارید:
1-آقایونی که در مسائل مختلف نظر شخصیشون رو به امام(ره) اصرار و تحمیل میکردند و کمی تا قسمتی به امام(ره)دستور میدادند که، امام محکم تر برخورد کنید و الان اونها ... 2- آقایونی که دهه60، هر دختر و پسری که با هم توی خیابون بودن میگرفتن و الان اونها ... .
اول-وقتی جریانات دنیاخواهی و خدانخواهی عده ای بر سر خلافت پیش اومد، یه روز که داشتن امیرالمومنین(ع) رو با وضعیت رقّت باری سمت مسجد میبردن برای ببیعت گرفتن، سه تا از یاران خیییییلی خوب حضرت ایستاده بودند و تماشا میکردن اما هر کدوم به یک نحو. یکی شمشیر رو کمی بیرون کشیده بود و توی دلش میگفت:آقا چرا چیزی نمیگید؟ چرا میگذارید اینطور کنن آخه؟ دومی دستش به شمشیر بود و بیرون نکشیده بود اما توی دلش می گفت: آقا شما که کلّ عالم دستتونه. چرا جوابشونو نمیدید؟چرا اینجور؟ .....[دقت کنید. این دو سوال بشیوه ی دوم پرسیده شده] نفر سوم اما، سلمانِ عزیز بود. سلمان دستش به شمشیر نبود و داشت توی دلش میگفت: یاعلی(ع)، شما آقای منی، مولای منی. هرچه بکنی درسته. الان دوست داری چیزی نگی فدات شم؟؟ باشه. هرچی شما بخوای. هر چی ی ی ی ...... چیزی نمیگفت[حتی توی دلش!!]و فقط غصه میخورد برای دل مولاش.
ایمان یعنی این. نزدیک بودن به خدا یعنی این. غیر این هم راهی نداره عزیز دلم. خیالت تخت.
دوم- پیش حضرت نشسته بود و میگفت: آقا قیام کنید. ما پشت سرتونیم.[ آدم خوبی هم بود اما...] حضرت به مهمان فرمودند: برو و توی تنور بشین! گفت: آقا! آخه، چیزه ... . یکدفعه یکی از یاران حضرت اذن گرفت و اومد تو. حضرت به یارشون فرمودند: برو بشین تو این تنور. یار حضرت لبخند زد. کفش هاش رو در آورد و رفت نشست توی تنور روشن!! حضرت رو کردند به مهمانشون و فرمودند:خب آب و هوای منطقه شما چطوره؟ (: طرف شوکه شده بود. گفت: آقا!سوخت!! حضرت فرمودند: برو و داخل تنور رو نگاه کن.....داخل تنور نشسته بود چهار زانو و ذکر میگفت که ( امام صادق دوست دارم...امام صادق دوست دارم )... مهمان نشست. حضرت فرمودند:اگر چند تا یار مثل او داشتم قیام میکردم.
و اما ...... رفقای عزیز من حواستون جمع باشه. این فقیه عادلِ مظلوم، نائب حضرت صاحب(عج) و حضرت صاحب(عج)نائب رسول خدا(ص) و پیامبر نازنینمون، نائب خداست.
به دلالت کلّ این پست[ که عقلاً ثابت کردیم] تبعیت-بی- چون-و-چرا از ایشون لازمه و ضروری.
پس تو هم مثل سلمان برخوردکن.چرا که راه دوست داشتن خدا و تبعیت از او، از دوست داشتن و تبعیت از نائب امام زمان(عج) میگذره. بگو....محکم بگو:
[ عزیزم، الان تصمیم گرفتی اطلاعیه ندی؟صحبت نکنی؟هرچی تو بگی فدات شم ....... شما بگو بمیر ........ مرده ام من ]
باید بصیرت داشت و بصیرت یعنی :
بصیرت یعنی دقت و جهد بسسسیار و همیشگی ، در اینکه پای و دست و چشم و زبانت همانجا بچرخد که پای و دست و چشم و زبان مولایت ، حتی اگر بخلاف میلت بود
سلمان یعنی بصیرت تام.
شیعه تنوری باشیم و گرنه به تنور آخرت، سخت خواهیم سوخت ...
دعایمان می کنید؟..........خیلی زیاد ؟